به گزارش پایگاه خبری ترشیز خوان؛ ۲۵ شهریور و سالروز فوت مهسا امینیـ که از سوی براندازان و تجزیهطلبان ادعا میشد میتواند آغاز التهاب مجدد و احیای اغتشاشات باشد، با ناکامی و عدم اقبال مردم سپری شد. اما بخشی از راز این ناکامی را باید در یک سه ضلعی نداشتههایِ براندازان جستجو کرد.
۱ـ رهبری:
یک ده و صد کدخدا؛ این شاید بهترین تعبیر برای براندازان و تجزیهطلبان است. اولین ضلع در هر حرکت اعتراضی داشتن رهبر توانمند برای بسیج مردمی است؛ اما آنچه ما در بین براندازان و تجزیهطلبان شاهد هستیم، این است که هر کسی که روزی لگدی به توپ یا لگدی به مملکت زده، ادعای رهبری دارد. این چند سری برای براندازان دردسری بزرگ شده است.
۲ـ ایدئولوژی:
هر حرکت اعتراضی باید یک تفکر انسجامدهنده و تحریککننده داشته باشد؛ اما آنچه ما در اغتشاشات سال گذشته شاهد بودیم، وجود بیش از ۱۰ پرچم و ۱۰۰ تفکر بود. از تروریست کوملهای که به دنبال تجزیه ایران به اغتشاشات پا گذاشته تا آن کسی که با اندیشههای فمینیستی روانه خیابان شده بود و… . بنابراین، این قوم ۷۲ ملت بیش از آنکه متحد شوند، کارشان به نزاع کف خیابان کشید؛ چرا که نه یک فکر واحد داشتند و نه یک مغز متفکر که بتواند آنها را دور یک میز بنشاند.
۳ـ بدنه اجتماعی:
کشاندن مردم به خیابان به عنوان بدنه اجتماعی، اولین وظیفه هر حرکت اعتراضی یا براندازانه است؛ اما مردم در سال گذشته با وجود سختیها و مشکلات اقتصادی آنگونه که براندازان و تجزیهطلبان خواستند به خیابان نیامدند که این دلایل متعددی دارد. مردم مار خوش خط و خال براندازی را شناختهاند و میدانند پشت این سفیدنمایی جز پلشتی چیز دیگری نیست. مردم به درستی میدانند که براندازی دکانی دونبش شده است که هدفش مردم نیست؛ بلکه هر روز امثال مصیها یکی را تیغ میزنند تا برای معیشت روزمرهشان پولی بچاپند.
نکته آخر اینکه،
آنچه گفته شد نداشتههایِ براندازان و تجزیهطلبان بود؛ اما بخش مهمی را باید به داشتههای انقلاب و نظام مربوط دانست؛ رهبری حکیم، مردمی فهیم و بصیر، نهادهای امنیتی توانمند و… زنجیرههایی هستند که جامعه را به هم پیوند داده و مانع از هم گسستگی و آشفتگی میشود که باید آن را پاس داشت و محترم شمرد. این زنجیره قوی سبب شده است که براندازی بیشتر از آنکه در دسترس باشد، آرزوی بیهودهای باشد که رنگ واقعیت نخواهد گرفت.
- نویسنده : یعقوب ربیعی